سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّت دنیا خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت باز می دارد و کیفری دردناک می آورد . [امام علی علیه السلام]

و خدایی که در این نزدیکیست ...


 

                           

 

یک روان‌شناس هلندی به تازگی نتایج تحقیقاتی‌اش درباره تأثیرات خواندن قرآن و تکرار کلمه الله بر بیماران روحی و افراد عادی را منتشر کرده است.

به نقل از الوطن، پروفسور "فاندر هوفن" هلندی تحقیقات خود را در طول مدت 3 سال و روی تعداد زیادی از بیماران انجام داده است.

عده‌ای از بیماران او غیر مسلمان بوده و عده‌ای نیز زبانی عربی را بلد نبودند و تلفظ کلمه «الله» به آن‌ها آموزش داده شده بود.

نتایج این کار به ویژه روی افرادی که دارای افسردگی و یا تنش روحی بودند عالی بود. روزنامه الوطن به نقل از یک روان‌شناس نوشت که مسلمانانی که خواندن عربی را بلد هستند و مرتب قرآن می‌خوانند می‌توانند خود را از مشکلات روانی و روحی حفظ کنند.

این روان‌شناس معتقد است که هر حرف کلمه «الله» بر بهبودد مشکلات روان‌شناسی تأثیر دارد. تلفظ «اَ» در ابتدای کلمه از دستگاه تنفسی باعث کنترل تنفس می‌شود.

وی ادامه که تلفظ «ل» با لهجه عربی باعث وقفه‌ای کوتاه ‌مدت در تنفس می‌شود و سپس آن را آزاد می‌کند.

تلفظ حرف «ه» در آخر کلمه هم باعث ارتباط ریه و قلب می‌شود و به تنظیم ضربان قلب کمک می‌کند.

نکته جالبی در این تحقیق مسلمان نبودن این پروفسور هلندی است که البته علاقمند به علوم اسلامی و جست‌وجوی رازهای قرآن مجید است.

 

منبع:http://www.tebyan-hamedan.ir



مریم محمدی ::: جمعه 87/3/3::: ساعت 3:0 عصر


 

تربت حضرت سید الشّهداء بر اساس روایات موثّق آثار فراوانى دارد، از آن جمله :
1- طبق روایات رسیده سجده کردن بر تربت حضرت حسین علیه السلام موجب قبولى نماز است ، که امام صادق علیه السلام مى فرماید:
السُّجُودُ عَلى تُربَة الحُسین علیه السلام یَخرِقُ الحُجبُ السَّبعة .
سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را از (منع قبولى آن ) نماز بر مى دارد.
2- ذکر با تسبیح تربت سیّدالشّهداءبراى هر ذکر چهل حسنه در نامه اعمال مى نویسند، و حتّى بدون ذکر، تسبیح را در دست چرخاندن هر یک بیست حسنه دارد.
3-  هر گاه کام نوزاد را با تربت سیّد الشّهداء باز کنند مانند اکسیرى که مس ‍ را به طلا مبدل میسازد و وجود نوزاد را از هر پلیدى دور نموده و محبّت اهل بیت رسول خدا(ص ) را در دل او مى کارد.
4-  بر لحد یعنى قبر هر میّتى که تربت کربلا باشد از عذاب قبر رهانیده میشود.
5- تربت کربلا بر هر درد بى درمانى شفا بخش مى باشد کما اینکه بسیار تجربه شده است و در کتب مختلف ذکر گردیده است .
6- خاک مقتل حسین بن على علیه السلام حصن ، یعنى حصار مى باشد از هر آفات و هر گزندى ، و هر کس آن را با خود حمل نماید، محفوظ خواهد ماند.
7-  آرام بخش تلاطم موّاج دریاهاست یعنى هرگاه دریا به تلاطم آید، و چاره از همه جا قطع گردد و کمى تربت کربلا بر آن بپاشند دریا آرام میگیرد.
8- تربت مظلوم کربلا تحفه حوریان بهشت است آن گاه که در روز قیامت ماه و خورشیدى نیست تا نور افشانى کند و ظلمات محشر همه جا را فرا مى گیرد، به دستور خداوند خاک کربلا که تربت سیّدالشّهداء علیه السلام مى باشد برداشته شده و در بالاى بهشت قرار داده مى شود
و نور عظیمى از تربت آن حضرت همه جا را روشن مى کند و همه دیدگان را خیره مى سازد کما اینکه خورشید چشم انسان را مى زند و کسى نمى تواند مستقیم به آن نگاه کند.

 

منبع: http://www.ghadeer.org

 

 



مریم محمدی ::: سه شنبه 87/2/17::: ساعت 9:0 عصر



در زمان شاه صفوى سفیرى (که در علوم ریاضیه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضمایر و اسرار و اخبار غیبیه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ایران آمد در آن زمان پایتخت ایران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا که تحقیقى درباره ملت و اسلام کند و دلیلى براى آن پیدا نماید.
سلطان وقتى او را دید و از خیالاتش آگاهى پیدا کرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساکت کردن و محکوم کردن آن شخص خارجى دعوت نمود، که از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فیض کاشانى ( رضوان الله تعالى علیه ) که معروف به فیض کاشى بود حضور پیدا کرد.
حضرت آخوند کاشى رو به آن سفیر فرنگى نمود و فرمود: قانون پادشاهان آن است که از براى سفارت مردان بزرگ و حکیم و دانا و فهمیده و با سواد را اختیار مى کنند.
چطور شده که پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب کرده ؟!
سفیر فرنگى خیلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علم ها مى باشم آن وقت تو به من مى گویى ، من حکیم و دانا نیستم ؟!
مرحوم فیض کاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهمیده و تحصیل کرده مى دانى بگو ببینم در دست من چیست ؟
سفیر مسیحى به فکر فرو رفت و پس از چند دقیقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبینش پیدا شد .
مرحوم کاشى لبخندى زد و فرمود: این بود کمالات تو که از این امر جزئى عاجز شدى ؟ تو که مى گفتى از نهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
سفیر گفت : قسم به مسیح بن مریم که من متوجّه شده ام که در دست تو چیست و آن تربت از تربتهاى بهشت است ، لیکن در حیرتم که تربت بهشت را از کجا به دست آورده اى ؟!
مرحوم آخوند فیض کاشى فرمود: شاید در محاسباتت اشتباه کرده اى ! و قواعدى را که در استکشافات این امور به کار برده اى ناقص بوده است ، سفیر مسیحى گفت : خیر این طور نیست ، لکن تو بگو تربت بهشت را از کجا آورده اى ؟
مرحوم فیض فرمودند: آیا اگر بگو یم اقرار به حقّانیّت اسلام میکنى ؟! آنچه در دست من هست تربت پاک آقا سیّد الشّهداء علیه السلام مى باشد.
سپس دست خود را باز کرد و تسبیحى را که از تربت کربلا بود، به سفیر نشان داد و گفت : پیغمبر اسلام (ص ) فرمودند، کربلا قطعه اى از بهشت است . تصدیق سخن توست ! تو خود اقرار کردى و گفتى ، قواعد و علوم این حدیث من خطاء نمى کند و حدیث پیغمبر(ص ) را هم در صدق گفتارش ‍ اعتراف کردى ، و پسر پیغمبر ما در این تربت که قطعه اى از بهشت است ، مدفون است اگر غیر این بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفیر چون قاطعیّت برهان و دلیل را مشاهده کرد مسلمان شد 

منبع: http://www.ghadeer.org

 

 



مریم محمدی ::: چهارشنبه 87/1/7::: ساعت 11:0 صبح


خاک حسین در دست پیامبر (ص)

 

                      

در روایت اهل سنت و شیعه مستندا نقل شده است که امّ سلمه همسر پیامبر (ص ) می‏گوید:
روزی رسول خدا(ص ) مشغول استراحت بودند که دیدم امام حسین علیه السلام وارد شدند، و بر سینه پیامبر(ص ) نشستند، حضرت رسول (ص ) فرمودند: مرحبا نور دیده ام ، مرحبا میوه دلم ، چون نشستن حسین علیه السلام بر سینه پیامبر (ص ) طولانی شد، پیش خودم گفتم: که شاید پیامبر(ص ) ناراحت شوند ،و جلو رفتم ، تا حسین علیه السلام را بر دارم .
حضرت پیامبر (ص ) فرمودند: امّ سلمه تا وقتی که حسینم خودش ‍ می خواهد بگذار بر سینه‌ام بنشیند، و بدان که هر کس باندازه تار مویی حسینم را اذیّت کند مانند آن است که مرا اذیّت کرده است .
امّ سلمه می گوید: من از منزل خارج شدم ، و وقتی باز گشتم به اتاق رسول خدا(ص ) دیدم پیامبر (ص ) گریه می کند، خیلی تعجّب کردم ! و عرض ‍ کردم یا رسول اللّه خداوند هیچگاه تو را نگریاند، چراناراحتید؟ ملاحظه کردم و دیدم حضرت پیامبر(ص ) چیزی در دست دارد، و بدان مینگرد و می گرید. جلوتر رفتم و دیدم مشتی خاک در دست دارد.
سؤ ال کردم یا رسول اللّه این چه خاکی است که تو را این همه ناراحت می کند. رسول اکرم (ص‌) فرمودند:
ای امّ سلمه الان جبرئیل بر من نازل شد و عرض کرد که این خاک از زمین کربلا است . و این خاک فرزند تو حسین علیه السلام است که در آنجا مدفون می شود.
یا امّ سلمه بگیر این خاک را و بگذار در شیشه ای ، هر وقت که دیدی رنگ خاک به خون گرائید، آنوقت بدان که فرزندم حسین علیه السلام به شهادت رسیده است .
امّ سلمه می گوید: آن خاک را از رسول خدا(ص ) گرفتم که بوی عطر عجیبی میداد. هنگامی که امام حسین علیه السلام بسوی کربلا سفر کردند، من نگران بودم و هر روز به آن خاک نظر می‌کردم ، تا یک روز دیدم که تمام خاک تبدیل به خون شده است و فهمیدم که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده اند. لذا شروع کردم به ناله و شیون کردم و آن روز تا شب برای حسین گریستم ، آن روز هیچ غذا نخوردم تا شب فرا رسید، از شدّت ناراحتی و غصّه خوابم برد.
در عالم خواب رسول خدا (ص ) را دیدم ، که تشریف آوردند ولی سر و روی حضرت خاک آلود است ! و من شروع کردم به زدودن خاک وغبار از روی آن حضرت و عرض کردم یا رسول اللّه (ص ) من بفدای شما، این گرد و غبار کجاست که بر روی شما نشسته است .
فرمود: امّ سلمه الان حسینم را دفن کردم!

 

منبع: http://www.ghadeer.org/site/qasas/lib/d_karb/FEHREST.HTM 



مریم محمدی ::: شنبه 86/12/25::: ساعت 9:31 صبح


رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) تسلیت باد.

 

    



مریم محمدی ::: جمعه 86/12/17::: ساعت 2:35 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >