سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که کرده وى او را بجایى نرساند نسب او وى را پیش نراند . [نهج البلاغه]

و خدایی که در این نزدیکیست ...


درسهایی از زیارت عاشورا(3)

                              

طرح دو شبهه و پاسخ آن درباره اهل البیت(علیهم السلام) : اهل البیت(علیهم السلام) آسمانی هستند ، ولی زمینی زندگی کردند...

در این بحث دو شبهه بسیار خطرناک را مطرح می کنیم و پاسخ آن دو شبهه را ارائه می دهیم ، که دانستن آن برای تمامی شیعیان ضروری است و آن این است که ، در مورد اهل البیت (علیهم السلام) ، دو گروه افراد وجود دارند که دارای تفکری غلط می باشند :

گروه اول می گویند که ائمه اطهار(علیهم السلام) آنقدر بلند مرتبه هستند که ما حتی شایسته نیستیم اسمشان را بیاوریم، قسمت اول اعتقادشان در عظمت و بزرگی ائمه اطهار(علیهم السلام) کاملاً درست است. ولی آن قسمت از حرفشان غلط است که می گویند حالا که ما در مقایسه با عظمت ایشان مانند خاک پایشان هم نمی شویم بنابراین از تقلید و پیروی سیرة شریفة آنها عاجزیم، یعنی اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) شبها تا به صبح آن اندازه به عبادت می ایستاد که پای مبارکش آزرده می شد ما نمی توانیم از او درس بگیریم و شبها به عبادت و بندگی مشغول شویم یا آنکه اگر آن حضرت در برابر ظلم ایستادگی کرد و پهلویش را شکستند ، نبایستی ما جلوی ظلم بایستیم، زیرا ما که در حد و اندازة حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیستیم، پس ما باید با ظلم و انحراف سازش کنیم یا سکوت کنیم. یعنی این افراد بطور کلی نادانسته فلسفه امامت و شیعه بودن و پیروی از سیره طیبه اهل البیت را انکار می کنند و اصلاً نادانسته خون سید الشهدا (علیه السلام) را پایمال می کنند و می گویند که ما سید الشهداء نیستیم ماکه تقوا و علوم و معارف حضرت حسین (علیه السلام) را نداریم، ما گناه کار و خلافکاریم، لذا  استغفار می کنیم و آن بزرگواران مارا از این کوتاهی در مقابل ظلم و این سازشکاری خواهند بخشید و در قیامت از ما شفاعت خواهند نمود! .

گروه دوم می گویند که ائمه اطهار(علیهم السلام) اساساً موجوداتی مثل ما هستند و نباید آنها را آسمانی و ملکوتی و سلطان تمام هستی دانست، زیرا اگر چنین باشد برای ما قابل تقلید نخواهند بود، بنا براین انسان کامل وجود ندارد و ساخته ذهن عرفا است، آنها هم مانند ما جایز الخطاء هستند ؛  این گروه نیز به وادی انکار و حتی کفر کشیده شده اند زیرا با این حرفهایشان بسیاری از آیات قرآن را که در شان اهل البیت عصمت و طهارت نازل شده است انکار

می کنند.آنجا که خداوند متعال می فرماید: اهل البیت (علیهم السلام) از هرگونه خطا و لغزش منزه هستند (« انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» - سوره احزاب(33) – آیه 33 ). و جز به دستور حق و وحی کلمه ای  نمی گویند و رفتار نمیکنند –( « و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» -  سوره نجم (53) – آیه 3و4 - یعنی : هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید و سخن او به غیر از وحی خدا چیزی نیست . ).

این روسیاهان انبوه آیات  و روایات و زیارات و ادعیه را ، با این حرفهایشان انکار می کنند که یقینأ جز کفر به راه دیگری ختم  نمی شود–( آنها می گویند : در حیطه ولایت سیاسی ، حتی ائمه هم وجوب اطاعت ندارند ، چه برسد به فقیه .مردم می توانند بر امام معصوم هم خرده بگیرند ، انتقاد کنند و در جایی فرمانش را اطاعت نکنند( ماهنامه کیان-آبان77 ) . او در مجله کیان در سال 76 ، ذیل عنوان صراط های مستقیم می گوید: حضرت علی با سه خلیفه قبلی هیچ فرقی ندارد و تفاوتی بین زیدیه و تشیع و وهابیت وجود ندارد.)، تا آنجا که می گویند: « حتی معصومین(ع) خود به خود بدون نظارت مردم و بطور اصولی در معرض انحراف هستند)) ( عزت الله سحابی. روزنامه عصر آزادگان 16/10/78)

پاسخ دو شبهه فوق :

گروه اول در شبهه خود به روایات و زیارات مأثوره استدلال می کنند، بالاخص زیارت جامعه کبیره و روایاتی که در عظمت ولایت و امامت وارد شده است. پاسخ آنها این است که آنچه به آن استدلال می کنند کاملأ صحیح است ولی آنچه برداشت می کنند و نتیجه می گیرند غلط است، زیرا مستندات آنها آسمانی بودن و سلطنت اهل البیت (علیهم السلام) را بر کل هستی اثبات می نماید اما نتیجه غلطی که می گیرند غیر قابل دسترس برای تقلید کردن و ناتوانی بشر در پیروی کردن از سیرة شریفة اهل البیت(علیهم السلام) است. شبهه ایشان از این جا ناشی می شود که متوجه نیستند که اهل البیت در عین عظمت و سلطنت بر هستی همچون قرآن از مقام عرش رب العالمین نازل شده اند و آن قدر خود را تنزّل داده اند تا روش و سیرة مطهرة آنها برای فهم ما و تقلید ما و عمل ما آسان باشد، آنها زندگی زمینی را بر خود تحمیل کرده اند تا ما زمینی ها بتوانیم مانند  آنها عمل کنیم مانند پدری که خود قهرمان دوندگی است ولی با کودک دو ساله خود راه می رود و پا به پای او گام بر می دارد تا کودک از او تقلید کند و راه رفتن بیاموزد.

واضح است که ما مثل ائمه اطهار (علیهم السلام) نیستیم، آنها مسجود ملائک هستند ؛ ملائک فقط به حضرت آدم سجده نکردند، سجده یعنی شدت تسلیم ؛  در مقابل ائمه اطهار(علیهم السلام) ،  فرشتگان همچون یک غلام برابر رسول خدا و اهل البیت او مانند امام حسین(علیهم السلام) وامام زمان(عج)می ایستند وسجده می کنند که هیچ غلامی مانند ملائک روبروی مولایش چنین عاجزانه سجده نمی کند، امّا این گروه علیرغم اخلاص و ارادت به اهل البیت(علیهم السلام) ، با اعتقادات غلط خود پشت رسول خدا و امام حسین(علیه السلام) وامام علی(علیه السلام)  را می شکنند و راه را برای هر گونه فتنه و گمراهی و ظلم باز می گذارند، چون می گویند ائمه اطهار بزرگتر از آن هستند که برای ما قابل تقلید باشند و به عنوان نمونه به این قسمت از روایات استناد می کنند که می فرماید: « بکم تمسک السماء ان تقع علی الارض)) (زیارت جامعه کبیره مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی) ؛ یعنی اگر آسمان و زمین در هم نمی شود به دلیل آن است که شما بر آنها سلطه دارید، و لذا ائمه اطهار(علیهم السلام) لنگر آسمان و زمین هستند، اکنون سوال این است که حضرات ایشان لنگر زمین و آسمان هستند که ما شیعیان چه کارکنیم؟ ایشان در هر لنگر آسمان و زمین هستند. ولی من و تو باید نقش ایشان را در هدایت بشریت بدانیم. ما باید در عین اعتقاد به عظمت ایشان بدانیم که مثلاَ نقش حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای هدایت تو و برای من چیست؟

 گروه دوم کسانی هستند که می گویند اهل البیت(علیهم السلام) آسمانی نیستند. مشکل آنها آن است که به این نکته  توجه نکرده اند، زمینی زندگی کردن اهل البیت(علیهم السلام) مانع از سلطنت آنها بر کل هستی نیست.

 و به نکته مهم دیگری نیز توجه نکرده اند که اگر اهل البیت(علیهم السلام) با ملکوت در ارتباط نباشند فلسفه اطاعت و ولایت و امامت و رسالت همه باطل می شود و اطاعت از اهل البیت(علیهم السلام)  اساساً بی معنا می شود، زیرا در غیر اینصورت (اگر اهل البیت(علیهم السلام)  با ملکوت در ارتباط نباشد) می توان از هر فرد دیگری مثل خلفای بنی امیه و بنی عباس اطاعت نمود، چون تفاوت در اساس قضیه ایجاد نمی شود.

نتیجه آنکه ائمه اطهار(علیهم السلام) آسمانی و ملکوتی بودند، رسول الله(صلی الله علیه وآله) می فرماید: حضرت زهرا(سلام الله علیها) ، «حوراء الانسیه» است، او بشر نیست، حضرت رسول می فرماید: «هی نور عینی»، یعنی من که پیغمبر هستم اگر زهرا  نباشد اصلاً دنیا برای من تاریک خواهد شد نمی توانم ملکوت را ببینم و می فرماید: «هی روحی التی بین جنبیّ»، یعنی حضرت زهرا همچون روح من است که بدون او جسم من بی جان خواهد شد. اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نبود هیچ خانمی در مقایسه با ایشان در حد و اندازة حضرت مولا امیر المؤمنین(ع) نبود تا روح او را قوّت بخشد و او را در اطاعت و بندگی حقتعالی در آن مقامات عالی یاری نماید. و اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود هیچ کس کفو مولا و هم طراز و هم سطح  مولا در عالم ملک نمی شد، نه اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها فقط همسر مولا باشد، حضرت مولا علی(ع) بدون حضرت زهرا(س)نه تنها در خلقت برای همسری و ارائه فرزندانی همچون حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) تنها می ماند، بلکه حتی نمی دانست پس از رسول خدا  با چه کسی اسرار غمها و رنجهای خود را در میان بگذارد، برای همین است که مستندات بسیاری از روایات اهل تسنن وجود دارد که، دشمنان حضرت علی(ع) و دشمنان حکومت فرهنگ و اندیشه اهل البیت(ع) گفتند :  که تا فاطمه در خانه علی است راهی برای شکست علی وجود ندارد. بعضی فکر می کنند که از روی اتفاق و نا آگاهانه درب خانه حضرت زهرا(س) را شکستند و درب خانه را به پهلوی آن خانم بزرگوار زدند تا جان دهد اما چندین روایت حتی از اهل تسنن موجود است که نقل می کنند، درب خانه را به عمد و با هدف قتل حضرت زهرا (س) شکستند که حضرت زهرا(س) را بکشند، تا علی(ع) تنها بشود آنگاه که علی(ع), فاطمه(س) را از دست داد, از اهل بیت رسول خدا کسی را نداشت تا از حق او دفاع کند زیرا با توجه به آنکه در شان اهل البیت رسول خدا آیاتی همچون آیات تطهیر نازل شده بود, حضور ایشان در صف مدافعین حضرت علی(ع), حجت بر حق و دلیل الهی در تایید حق حضرت علی(ع) بود. آنچه تا کنون ذکر شد درباره زندگی زمینی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) بود. تنهایی حضرت علی(ع) و ناچاری و بی کسی آن حضرت در زندگی زمینی او است تا سرمشقی باشند برای پیروان حق و حقیقت؛ لذا اهل البیت (علیهم لسلام) زمینی زندگی کردند تا برای ما خاکی ها قابل تقلید بشوند امّا حیات آسمانی آن بزرگواران در دسترس ما نیست و تنها آثار و نشانه هایی از آن حیات نورانی در ادعیه و زیارات و روایات و سیرة طیبة ایشان موجود است که به قدری بلند و پر از اسرار و معارف می باشد که جز آنکه از آن به قرآن صاعد تعبیر کنیم هیچ نامی نمی توان بر آن نهاد. بنابراین، ائمه اطهار(علیهم السلام)آسمانی هستند ولی زمینی زندگی می کنند. بعضی‌ها وقتی می‌خواهند از عظمت و شجاعت امام حسین(ع) حرف بزنند می‌گویند که: «امام حسین(ع) در کربلا، جنگ غرّایی کرد و مثلاً دویست نفر را به خاک افکند»، مفهوم این جملات آن است که گویا اینهمه شجاعت و قدرت برای آن حضرت, فضیلتی و امتیازی محسوب می شود که توانسته است دویست نفر را به هلاکت برساند؛ در حالی که امام حسین(ع) با یک اشاره می‌توانست یک میلیارد نفر را هلاک نماید؛ اما چرا در عاشورا فقط مثلاً دویست نفر را از پای درمی‌آورد، برای این که به منِ روسیاه بفهماند، ببین من با شرایط جسم خاکی عمل می‌کنم تا تو بتوانی راه مرا پیروی کنی. به همین دلیل به پیشانی‌ام سنگ می‌خورد؛ نیزه‌ها به سینه‌ام فرو می‌روند و تیرها به چشمانم می‌نشیند و در سطح تو عمل می‌کنم تا تو بلند شوی و از من پیروی کنی و در دفاع از دین خدا تیرها را بپذیری؛ سنگ‌ها را بر پیشانیت بپذیری؛ پیش چشمت به به سراپرده و نوامیس و زن و بچه‌ات حمله کنند و گلوی کودک نوزادت را در آغوشت پاره پاره در عین حال از دین اسلام دفاع کنی. گویا حضرت با سیرة طیبة خویش می فرمایند من از آسمان و عرش آمده‌ام و در کنار تو و با محدودیتهای حیات زمینی با ظلم و جور مبارزه می کنم.تا تو هدایت بشوی؛ مثل تو زمینی زندگی می‌کنم تا تو نگویی که «امام حسین(ع) آسمانی است و من نمی‌توانم از او پیروی و تقلید کنم»

منبع: WWW.Sabereh.ir



مریم محمدی ::: چهارشنبه 86/11/24::: ساعت 4:55 عصر


درسهایی از زیارت عاشورا(2)                                       

                                  

لعنت ائمه اطهار(ع) بر مسلمین و شیعیان دروغین

در زیارت عاشورا که اینهمه لعن آمده است همه بر مسلمانهای نامسلمان و شیعیان دروغین است هیچکدام خطاب به کفار نیست؛ قرآن کریم به تمام منافقین مسلمان نما و نیز به عده ای از کفار و آن دسته از یهودی‌ها که همواره در صدد دشمنی و توطئه علیه اسلام بودند لعنت می‌کند ولی زیارت عاشورا فقط به مسلمان‌های دنیا پرست و سیاست باز و حتی شیعه‌نماهای بی‌معرفت و نامرد و فاسق و منحرف لعن می‌کند. همه اینهایی که امام حسین(ع) را کشتند یک نفرشان هم یهودی و مسیحی نبودند، حتی خیلی‌هایشان به اصطلاح شیعه بودند ولی شیعة بی‌معرفت و فاسق بودند. ابن زیاد پدرش از فرمانداران حضرت‌علی(ع) بود و بعداً به معاویه پیوست. شمر قبلاً در لشکریان حضرت علی(ع) بود. شمر از متدیّنین و از خوارج بود، از اهل‌تهجّد و اهل مسجد بود. خوارج به تدیّن و تظاهر به اسلام معروف بودند. شمر با اهل‌البیت(ع) آشنا بود، حتی با حضرت اباالفضل(ع) نسبت خویشاوندی داشت و در بین مردم چهره ای موجه و متدین داشت .

 بسیاری از اهل کوفه ، شیعه بودند !

مردم کوفه اول مردمی بودند که حکومت علوی را برپا کردند در کوفه بزرگانی نظیر جناب هانی بن عروه، و جناب مسلم بن عوسجه، و جناب حبیب بن مظاهر بودند و اصلاً کوفه مهد علم بود. در علم نحو و علم صرف، علم قرائت و سایر علوم دیگر از کوفیان مطالبی به مسلمانان رسیده است که نشان از بارور بودن علم در کوفه در آن زمان دارد، مثل قرائت «عاصم کوفی» که یکی از قرائت‌‌‌های مهم در بین قراء قرآن است. بهترین و خالص‌ترین شیعیان در کوفه بودند.

حالا این کوفه چه شد و مشکل شیعیان کوفه چه بود که آمدند در کربلا و امام حسین‌(ع) را شهید کردند؟!  این همان شرایطی است که همواره باید تمامی شیعیان و مسلمین در طول تاریخ اسلام تا ظهور حضرت صاحب‌الامر در آن تدبر کرده و عبرت بگیرند و از خود بترسند که مثل اهل‌کوفه نشوند. اهل‌کوفه برای امام‌حسین(ع) چند صد نامه نوشته بودند. بعضی از مورخان مورّخان تعداد آن نامه ها را تا چند هزار هم نوشته‌اند به طوری که حضرت ابا عبدالله علیه السلام در روز عاشورا سوار بر شتر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله شده و خطاب به آنها فرمود آیا شماها این مجموعة نامه‌ها را برای من نفرستادید؟

کسی که در نامه بنویسد، حسین جان تو بر حقی، تو بیا و رهبر ما باش ما جان و مال خود را فدای تو خواهیم کرد، بیا و ما را از شر یزید نجات بده، آیا او شیعه نیست؟، اینها شیعه بودند، بنابراین خود این شیعیان یعنی شیعیان سطحی، سیاست باز، دنیادوست و غافل و سازشکار بودند که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند. وقتی لشکریان کوفه حضرت سیدالشهدا را شهید کردند و اهل‌البیت آن حضرت را به عنوان اسرا در کوفه می‌گرداندند، شیعیان کوفه اول عزادارانی بودند که برای امام حسین و اهل بیتش(علیهم السلام) ، گریه و ناله ‌کردند(!؟)، حضرت زینب با مشاهدة گریه و عزاداری، آنان را نفرین کرده و فرمود: ای اهل نیرنگ و نفاق! خدا اشکهایتان را خشک نکند، و همواره گریان بمانید( لهوف سیدابن طاووس(ره)، صفحه200:انتشارات صلاه،1381  و  نفس المهموم، حاج شیخ عباس قمی(ره)، صفحه215. )این بدان معنی است که شیعیان کوفه کارشان به جایی رسیده بود که خواهر امام، دختر امام، عمه امام و دختر حضرت زهرا( سلام الله علیهم اجمعین) یعنی حضرت زینب این شیعیان روسیاه را در وسط شهر نفرین می فرماید؛ آن خانمی که مستجاب‌الدعوه است، آن خانمی که از اولیاء حق است، آن خانمی که عارفه و متهجده و عالمه است آنها را مخاطب قرار می دهد که : خدا ذلیلتان کند که ما را این گونه نزد دشمن تنها گذاشتید.

بعضی از همین شیعیان، مردهایشان به پهنای صورت گریه می‌کردند و به امام سجاد(ع) می‌‌گفتند، غلط کردیم، این دفعه  پشت سر شما تا دم مرگ می‌ایستیم و از حق شما دفاع خواهیم نمود، حضرت فرمودند: بس است آیا آن همه بلایی که بر سر پدرم و خانواده ام آوردید، کافی نبود؟! نمی‌خواهم مرا یاری کنید، فقط آرام باشید، حداقل به اسلامتان همان قدر که یقین دارید، عمل کنید نه بر علیه ما باشید و نه شعار پشتیبانی و دفاع از ما را بدهید. این امام سجاد(ع) بود که این حرفها را می‌زد، ولی فقیه امروز نبود، چپ و راست هم نبود، که فرمود: «هر بلایی که بر سر پدرم و بر سر خاندان ما آوردید دیگر بس است، سر پدرم هنوز بر سر نیزه است». سیاست ‌بازی، فرهنگ مردم کوفه شده بود و رقابتهای قبیله‌ای و حزبی، رفاه‌گرایی، سازشکاری و ترس، راحت‌طلبی، سطحی‌گرایی در دین، ظاهر‌گرایی و عدم تعمِق و عدم تدبر در معارف رسول الله(ص) آنان را به این حدِ از نادانی و گمراهی کشانده بود

منبع: WWW.Sabereh.ir



مریم محمدی ::: دوشنبه 86/11/22::: ساعت 5:0 عصر


درسهایی از زیارت عاشورا(1)

                                   

بعضی ها فریبکارانه و یا به دلیل ناآگاهی از اندیشه و فرهنگ قرآن و اهل البیت(علیهم السلام)

می گویند : ما فقط اهل محبت و صلح و دوستی هستیم و از دشمنی کردن (حتی با دشمنان اسلام و قرآن) بدمان می آید .

این در حالی است که بخش مهمی از زیارت عاشورا ، لعنت بر دشمنان حکومت فرهنگ و اندیشه قرآن و اهل البیت(علیهم السلام) و برائت از آنان است .

این فراز های شریف در زیارت عاشورا است که می فرماید : « حرب لمن حاربکم » (  من با هر که با شما در جنگ است, سر جنگ و درگیری دارم.) « عدو لمن عاداکم »(من با هر که با شما عداوت و دشمنی دارد, دشمنی و عداوت دارم.) ؛ « لعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت» ( لعنت خدا بر هر فرد یا گروه و یا جامعه ای که اساس ظلم و تبعیض را علیه شما اهل البیت طراحی و تاسیس نمود.)و فراز های بسیاری مانند این فرازهای شریف ،با صراحت تمام، در گیری و صف آرایی و دشمنی اهل البیت(علیهم الصلوه و السلام) و پیروان راستین ایشان  با دشمنان و مخالفان قرآن و اسلام ناب محمد(صلی الله علیه و آله) ، را بیان می کند .

اساساً بخش مهمی از دستورات حقتعالی در قرآن کریم درباره صف آرایی و درگیری و شدت رفتار و عدم سازش با دشمنان اسلام و قرآن و لعنت بر آنان و حتی درباره شناساندن همدستان آنان و چگونگی روشهای گمراه کننده و فریبنده آنهاست. آیاتی مانند این آیه که می فرماید : « محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم( سوره مبارکه فتح(48)- آیه 29) ؛ به وضوح راه را نشان داده است ، حقتعالی می فرماید اگر با محمد رسول الله هستی ، با کفار حربی یا استعمارگر مثل آمریکا و صهیونیزم و جهان خواران استعمارگر غرب و شرق و پیروان ایشان در داخل و خارج ، باید رفتار شدید و خشن داشته باشی و از هرگونه هم صحبتی و دوستی یا سازش با آنها پرهیز کنی و دوستی و مهربانیت را برای مؤمنین و انسانهای بی غرض و حق طلب ، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، خرج کنی .

در زیارت عاشورا فراز بسیار شگفت آوری وجود دارد که می فرماید : « ورزقنی البرائه من اعدائکم » (و بیزاری جستن از دشمنان شما و صف آرایی در برابر آنها را خداوند روزی من نمود.) ؛ حضرات  اهل البیت(علیهم السلام) در این فراز می فرماید : برائت جستن - یعنی فاصله گرفتن ، موضع گرفتن ، مبارزه کردن با دشمنان حکومت فرهنگ و اندیشه اهل البیت(علیهم السلام) رزق آسمانی است ، گویا می فرماید مبارزه با دشمنان حکومت فرهنگ و اندیشه اهل البیت(علیهم السلام) ، رزق مسلمان بی تلاش و بی مجاهدت نمی شود .

با توجه به فراز های قبل و بعد از آن  به وضوح می توان فهمید که زیارت عاشورا می فرماید کسی که برائت از دشمنان ومخالفان حکومت فرهنگ و اندیشه اهل البیت(علیهم السلام) نصیبش نشده است ، به شیعه بودن و حتی در ایمان خود تردید نماید . زیرا ایمان سالم و شیعه حقیقی و پیرو امام حسین (علیهم السلام) یقینا در چنین رزق آسمانی سهمیه دارد !!

زیارت عاشورا در ادامه فراز فوق می فرماید : « ان یجعلنی معکم فی دنیا و الآخره » ؛ یعنی آن کسی که در دنیا و آخرت هماهنگ با اندیشه و فرهنگ اهل البیت(علیه السلام) و آشنایی با معارف ایشان می باشد ، یقینا برائت از دشمنان حکومت فرهنگ و اندیشه اهل البیت(علیهم السلام) ، را سرلوحه برنامه های فردی و اجتماعی و سیاسی خود قرار داده است. 

منبع: WWW.Sabereh.ir



مریم محمدی ::: جمعه 86/11/19::: ساعت 10:35 صبح


 

حرکت امام حسین بر اساس قرآن

                                    

آیاتی که امام حسین (ع) در مسیر راه به آن استناد فرمودند:.
آیه اوّل : همین که نماینده یزید در مدینه (مروان ) تصمیم گرفت که از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: ((ویلک یا مروان فانّک رجس )) وای برتو، تو پلید هستی و ما خانواده ای هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است : (انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا) همانا خداوند می خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی (احتمالی ، شک و شبهه ای ) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
آیه دوّم : امام حسین (ع) در پایان وصیت نامه ای که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: (و ما توفیقی الا باللّه علیه توکّلت و الیه انیب ) توفیق من به جز به (اراده ) خداوند نیست که بر او توکّل کرده ام و به او روی آورده ام .
آیه سوّم : همین که برای فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوی مکه خارج شدند (28 رجب )، این آیه را تلاوت فرمودند: (فخرج منها خائفا یترقّب قال رب ّنجّجنی من القوم الظالمین ) آنگاه که (موسی ) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت : پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده .
آیه چهارم : شیخ مفید (ره ) می گوید: همین که امام حسین (ع) به سوی مدینه رهسپار شد، گروه هایی از جن و فرشته برای یاری آن حضرت حاضر شدند، امّا امام این آیات را تلاوت فرمودند: (اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیّده) هرجا که باشید و لو در برجهای استوار سر به فک کشیده ، مرگ شما را فرا می گیرد. همچنین آیه ی : (کبرز الّذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم ) کسانی که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پای خویش ) به قتلگاه خود رهسپار می شدند.
آیه پنجم : همین که امام حسین (ع) شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند:.
(و لمّا توجّه تلقاء مدین قال عسی ربّی ان یهدنی سواء السبیل ) و چون رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند.
آیه ششم : در مکه همین که با ابن عباس گفتگو می کردند درباره ی بنی امیّه این آیات را تلاوت فرمودند: (انّهم کفروا باللّه و برسوله و لایأتون الصلاه الاّ و هم کسالی ) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته اند.... و همچنین       آیه ی : (یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا) با مردم ریاکاری کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند. و آیه ی (مذبذبین بین ذلک لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا) در این میان (بین کفر و ایمان ) سرگشته اند، نه جزو آنان (مؤمنان ) و نه جزو اینان (نامؤمنان ) و هر کس که خداوند در گمراهی واگذاردش ، هرگز برای او بیرون شدنی نخواهی یافت . و فرمودند: (کل ّ نفس ذائقه الموت و انّما توفّون اجورکم ) هر جانداری چشنده (طعم ) مرگ است و بی شک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامی خواهند داد.
آیه هفتم : در آستانه عید قربان که امام حسین (ع) از مکه به سوی کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند، درگیری با تازیانه رخ داد، به امام حسین گفتند: می ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنی !! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:.
(لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بری ء مما تعملون ) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من می کنم بری و برکنارید و من از آنچه شما می کنید بری و برکنارم .
آیه هشتم : همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: (انّا للّه و انّا الیه راجعون ) کسانی که چون مصیبتی به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز می گردیم.
آیه نهم : در نزدیکی کربلا همین که حر به امام گفت : چرا آمده ای ؟ فرمود: نامه های دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولی حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود: (فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه ) پس هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است .
آیه دهم : در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامه رسان خود ((قیس بن مسهّر صیداوی )) را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: (و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا)  از ایشان کسی هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات ) به سربرده است و کسی هست که (شهادت را) انتظار می کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در کار نیاورده اند.
آیه یازدهم : همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمی برای حر فرستاد که راه را بر حسین (ع) ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت ، امام این آیه را تلاوت فرمودند: (و جعلناهم ائمّه یدعون الی النار...)  و آنان را پیشوایانی خواندیم که به سوی آتش دوزخ دعوت می کنند و روز قیامت یاری نمی یابند.
آیه دوازدهم : امام حسین (ع) در کربلا درباره لشکر یزید برای دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: (استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر اللّه ) شیطان بر آنان دست یافت ، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
آیه سیزدهم : در روز عاشورا برای لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: (فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم ّ لایکن امرکم غمّه ثم ّ اقضوا الی ّ و لاتنظرون ) شما با شریکانی که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید سپس در کارتان پرده پوشی نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید.
و نیز آیه (انّما ولی ّاللّله الذی نزل الکتاب و هو یتولّی الصالحین ) سرور من خداوند است که (این ) کتاب آسمانی را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است . و نیز آیه ی : (و انّی عذت بربّی و ربّکم ان ترجمون )  و من از شرّ اینکه سنگسارم کنید، به خود و پروردگار شما پناه می برم . و همچنین آیه ی : (اعوذ بربّی و ربّکم من کل ّ متکبّر لایؤمن بیوم الحساب) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متکبّری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه می برم .

 منبع: www.gharaati.net

 



مریم محمدی ::: جمعه 86/11/12::: ساعت 6:0 عصر


 

امر به معروف و امام حسین (ع)

                           

امر به معروف و نهی از منکر نشانه ی وجدان بیدار، سوز و تعهّد، عشق به مکتب ، حضور در صحنه و عشق به مردم است .
امر به معروف و نهی از منکر سبب دلگرمی نیکوکاران ، کنترل خلافکاران و حافظ حقوق مظلومان است .
جامعه ی بی تفاوت و ساکت ، جامعه ی مرده و بدون رشد است . حضرت لوط به مردمی که در برابر گناه ساکت بودند فرمود (ألیس منکم رجل رشید)  آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست؟ قرآن شرط بهترین امّت بودن را انجام امر به معروف و نهی از منکر می داند; (کنتم خیر امّه اخرجت للناس ...)  .
آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود، خداوند ناهیان از منکر را نجات می دهد. (وانجینا الذین ینهون عن السوء)  .
یکی از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز می دارد. (ان ّ الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر) امر به معروف در پاداش انجام معروف شریک است .  .
ترک امر به معروف سبب سلطه ی اشرار می شود.
امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ی تمام انبیا در طول تاریخ است . (لقد بعثنا فی کل امّه رسولا ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت )  .
امام حسین (ع) درباره ی علّت قیام خود فرمودند: مگر نمی بینید که به حق ّ عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی شود.  من بنا دارم (هر چند با شهادت و ریختن خونم باشد) امر به معروف و نهی از منکر کنم . ((انّی ارید أن آمر بالمعروف ...)).
آری ، امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد که در بعضی مراحل باید تا شهادت پیش رفت . چنانکه خون های مقدّسی در راه آن ریخته شده است . (و یقتلون الذین یاؤمرون بالقسط)  .
توجیهات نابجا بعضی برای سکوت خود توجیهاتی دارند و کلماتی را می گویند از قبیل :.
کار از کار گذشته است .
با یک گل بهار نمی شود.
ما و او را در یک قبر نمی گذارند.
عیسی به دین خود، موسی به دین خود.
دیگران هستند، به ما چه ربطی دارد.
در زندگی شخصی افراد دخالت ممنوع است .
نانم قطع شده و مردم از من رنجیده می شوند.
خجالت می کشم و با او رودرواسی دارم .
ولی قیام امام حسین (ع) ثابت کرد که با یک حرکت خالصانه ، می توان تاریخ را متحوّل کرد و با یک گل بهار می شود.
ما باید با طاغوت ها مبارزه کنیم ، زیر پا و سم اسب برویم ولی زیر بار زور نرویم . سر به نیزه دهیم ولی در برابر ظلم سر خم نکنیم و نباید تصوّر کنیم که آثار امر به معروف و نهی از منکر فوری است ، زیرا گاهی آثار یک کلام یا قیام و حرکت ، بعد از سال ها جلوه می کند.

 

منبع: www.gharaati.net

 



مریم محمدی ::: سه شنبه 86/11/9::: ساعت 10:0 صبح

<   <<   6   7      >